روزهای من
روزهای من

روزهای من

Who says Weddings have to be EXPENSIVE

اداره ام. از صبح مشغول کار و دید و بازدید و باز هم کار هستم. الان وقت کمی پیدا کرده ام که بیام و در دنیای مجازی دوست داشتنیم، گشتی بزنم. اول از همه میرم سراغ ایملیم که یه ده روزی میشه که نرفتم سراغش. باورم نمیشه 180 تا ایمل نخونده دارم که بیشترشون از طرف یاسین عزیزمه که هرچی به نظرش جالب بوده (که واقعا هم جالب بودند) برام فرستاده، بقیه یا تبیلغاتی هستند یا خبری، اونایی رو که دوست دارم نگه میدارم و باقی را دلیت. 

ده، دوازده تایی را میبینم تا میرسم به ایمیلی با عنوان صرفه جویی در خرج مراسم ازدواج یا یه چیزی تو همین مایه ها، که عکس ازدواج یک زوج ناقص القعل را همراه خودش اتچ داره، سرکار خانم دوشیزه مکرمه ی به اصطلاح محترمه، هیچی به تن مبارک ندارند به غیر از یه نیمچه دستمالی که به روی ...؟؟؟ به روی....؟؟؟ خدایا چی بگم؟؟؟ آها؛ به روی پا!!! گذاشتند و رنگ سفیدی که فقط دو نقطه حساس بدن را می پوشاند و بس، جناب آقای شاخ شمشاد شاه دوماد هم مثل عروس خانم، یک دستمال مرحمت کردند و گذاشتند روی پای مبارکشون (پارازیت... یعنی دلدرد گرفتم برای توصیف این عکس لعنتی، از بس هم بی ناموسیه نمیتونم بذارم براتون تا خودتون ببینید و دیگه من اینهمه دلپیچه نگیرم برای توصیف یه عکس!) از روی قیافه های هردوتاشونونم معلومه که خیلی از کاری که کردند راضیند، تنها فرد ناراضیه فچ کنم پدر عروس خانمه که باقیافه ای شبیه به برج زهرمار، دست عروس خانم و گرفته که بگذاره تو دست شاه دوماد، من مطمئنم که تو دلش داره اونچه که فحش و ناسزا بلده نثار خودش و زنش میکنه با این دختر بزرگ کردنشون! این از قیافه ی ناراحتش معلومه!    

اینم عکس بابا جان همرا با صورت شاد عروس خانم!

احساس چندش و تأسف با هم میان سراغم و ایمیل را دلیت میکنم.  

ایملهای بعدی را میبینم تا میرسم به ایمیلی با عنوان  Who says Weddings have to be EXPENSIVE فکر میکنم لابد اینم مثل ایمیل قبلی چندش آوره میخوام دلیتش کنم که یکی از عکسا باز میشه، این یکی به نظرم 180 درجه با قبلی فرق داره، لباس عروس و داماد هر دو کاملا پوشیده است، فقط چیزی که اینجا می لنگد، قیافه ی ماتم زده و مغموم عروس، داماده  

حتی ساقدوشها هم ناراحتند! نکردند لااقل یه نفرشون یه نیمچه لبخندی بزنه که بدونیم اینجا مجلس شادیه نه عزا!  

 

نمیدونم اینا که همه ناراضیند پس چرا دارند با هم وصلت میکنند آخه؟ برای این عکس بازم حس تأسف به همراه دلسوزی شدید اومد سراغم؛  

 

زیر این عکس نوشته بود عروس و داماد در حال رفتن به ماه عسل! ظاهرا قرار بوده با دیدن این تصویر بخندم ولی اصلا خنده ام که نگرفت بماند، تازه گریه ام هم گرفت 

هنوز بقیه ایملیها را ندیدم فقط با دیدن این دو تا عکس متفاوت، دلم خواست که بیام و آپ کنم، شاید چند روز بعد هم از سفرمون براتون نوشتم و عکساش را گذاشتم براتون.  

سال جدید تا اینجا براتون چطور بوده؟ بهتون حسابی خوش گذشت؟

نظرات 13 + ارسال نظر
آسمون(مشی) شنبه 14 فروردین 1389 ساعت 03:42 ب.ظ http://mashi.blogsky.com

چی بگم والا!! آدم تو این همه تفاوت می مونه....

زیتون شنبه 14 فروردین 1389 ساعت 04:54 ب.ظ http://zatun9.persianblog.ir

سال نومبارک
انگارتاحالاموتورچارترک ندیدی روزی چندتاش توایران می میرندفقط
---------------
نخوداب

چارفصل چشمانت

مقایسه درآمدسرانه سالانه ایران باونزوئلا

از سر دلتنگی

سوپ درمانی

دین وسنت های نوروزی ازمهندس عبدالعلی بازرگان

پیامبر برای برپایی یک جهان واحد، همه قیدها را در هم شکست ...امام موسی صدر

بهار دنیا و بهشت آخرت اثرعلامه جوادی مفسرقرآن به قرآن بروش علامه طباطبائی

مستندروان شناسی خانم ها ازلینک آستیاژ- شنیداری بودن

اتفاقا دیدم... زیادم دیدم ... ولی من منظورم رو از گذاشتن این عکسا تو چند سطر بالاتر گفتم!

نازلی یکشنبه 15 فروردین 1389 ساعت 09:21 ق.ظ

سلام بهاره جونم
حالت چطوره ؟ رسیدن به خیر متاسفانه نشد شمال همو ببینیم ما همون پنجشنبه اول برگشتیم تهران متاسفانه ۱۱ ساعت هم توی راه بودیم فکر کن با یه بچه ده ماهه تو ماشین من چی کشیدم. پدرمون در اومد.
این چیزایی که گذاشتی هم خیلی باحال بود. مخصوصا اولی .
چی بگم والا.
میبوسمت مراقب خودت باش.

بلوط یکشنبه 15 فروردین 1389 ساعت 11:04 ق.ظ

سلام بهاره جانم
خوبی خانوم؟
رسیدن به خیر!
عکسای جالبی بود دوستم...
طفلکی عروس و دوماد غمگین :(
مواظب خودت باش

نوستالوژی یکشنبه 15 فروردین 1389 ساعت 11:21 ق.ظ http://www.nostalogy.persianblog.ir

سلام...سال نوت مبارک و سال خوبی داشته باشی....چه ایمیلهای خنده داری واقعن؟! من که ایمیلامو اصن چک نکردم ده هزارتا ایمیل داشتم و همشو پاک کردم..چقده با حالم من؟

ترانه یکشنبه 15 فروردین 1389 ساعت 01:03 ب.ظ http://zendegihaa.blogspot.com

سلام بهاره جون. خوبی ؟

خسته از کار نباشی.

عجب ایمیل های جالبی. ملت عقل توی کله شون نیست :))

چه قیافه های غمگینی به مراسم عزا بیشتر شبیه هست تا عروسی.

آسمون(مشی) یکشنبه 15 فروردین 1389 ساعت 01:53 ب.ظ http://mashi.blogsky.com

این عید که خیلی عالی بود و خوش گذش...
قسمت صدای شغال ضبط کردنش که دیگه محشر بود...
بزار عکساتو دیگه!

فرخ یکشنبه 15 فروردین 1389 ساعت 02:16 ب.ظ http://chakhan.blogsky.com

سلام بهاره خانوم ! خیلی اکتیو و با انرژی هستی ! آفرین . . . . معمولا خانومهایی مثل شما به همسرشون کم میرسند !
از قول من بهش بگو که یکی دیگه توی این دنیای بزرگ به فکرش هست و غصه اش رو میخوره . . . سراغ من هم بیا . . مرسی

ببخشید؟!!!!!!!!!! شما چه جوری از تو نت تشخیص دادید که من به همسرم کم میرسم؟! نمیدانم چرا آقایونی مثل شما ندیده و نشناخته به خودشون اجازه می دهند در مورد دیگران براحتی قضاوت کنند! نگران همسر من نباشید قربان... از اونجایی که ایشون مرد تشریف دارند، خوب بلدند از حق خودشون زیادی از حد دفاع کنند! دست بر قضا این منم که با همسر شما (اگر داشته باشید اگرم نه با همسر آینده تون) و دیگر خانومها بدجوری همدردی میکنم!

آیلا یکشنبه 15 فروردین 1389 ساعت 02:21 ب.ظ http://moon30.blogsky.com

سلام بهاره جووونم
با دیدن این عکسا فقط فکر کردم آخی... کاش می دونستم از چی ناراحتن. شاید مشکلشون با همدیگه نیست، اتفاقات اطراف بهترین روزشون رو براشون تلخ کرده...
نوروزم خوب بود خدا رو شکر. نه سفر رفتم نه زیاد مهمونی رفتم. ولی خدا رو شکر بد نگذشت.

نوستالوژی یکشنبه 15 فروردین 1389 ساعت 04:12 ب.ظ http://www.nostalogy.persianblog.ir

کامنتدونی بال بسته است؟
دوم پس اسم من کوش؟

آرمین آران دوشنبه 16 فروردین 1389 ساعت 08:29 ق.ظ http://aranlar.blogsky.com/

فکر کنم این عکس آخریه 2 تا داماد و یک عروسه
شایدم جلویی داماده و اون 2 تا ساقدوش
راستی بلاگ خیلی قشنگی داری

وفا سه‌شنبه 17 فروردین 1389 ساعت 06:24 ق.ظ http://www.va-fa-86.blogfa.com

سلام بهاره جان ممنونم از کامنت خیلی خوبت و اینکه نظر خودتو گفتی .. راستش منم به درس خوندن فکر می کنم اما می دونی رشته ی فیزیک پدر آدمو در میاره .. نمی دونم چطوری می شه واسه دکتری تغییر رشته داد ..
حال پدر و برادر همسر ت چطوره ؟ نگرانم کردی .. امیدوارم بیماری جدی و خطرناکی نباشه ..
اون عکس اولی هم اون چیزایی که گفتی خبری نبود که !!!

ترانه سه‌شنبه 17 فروردین 1389 ساعت 09:33 ق.ظ http://zendegihaa.blogspot.com

بهاره جون پس من چی :دی

عزیز دلم ایمیلت را نداشتم... برای تو هم میفرستم الان:)

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد